عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 20 / 2 / 1394
بازدید : 219
نویسنده : sharef zadeh

 


 

به طور قطع یكى از امورى كه زمینه‏ساز سعادت و كمال انسان در دنیا و آخرت است، داشتن محیطى سالم و امن است، كه انسان بتواند در پناه آن، به تربیت جسم و جان خویش بپردازد و اصولاً یكى از وظائف مهم بشر كه حفظ جان است، جز با زیستن در محیط سالم و زیبا امكان‏پذیر نیست. بدین سبب شرط اولیه داشتن روحى سالم، جسم سالم است و جسم سالم نیز فقط زمانى حاصل مى‏شود كه انسان از محیط زیست طبیعى سالم و دلگشا بهره‏مند باشد. 
محیط زیست طبیعى سالم تأثیر شگرفى بر روح و روان آدمى دارد. محیط پاك و آراسته و خرّم، زندگى را شاداب و معطر مى‏سازد. شنیدن آواز روح‏بخش پرندگان، ترنم لطیف جویباران، آهنگ دلرباى چشمه‏ساران، صفاى سبز سبزه‏زاران، نسیم لطیف كوهستان، رقص دلنشین درختان و زیبایى شهر و دیار، همه و همه تأثیر اعجاب‏انگیزى بر زندگى و حیات انسان دارند. هر كسى از تماشاى چنین منظره‏هاى زیبایى احساس آرامش و نشاط كرده و امنیت و آسایش را در حیات خویش لمس مى‏كند. بر عكس، آسیب رساندن به محیط زیست و نابودى طبیعت باعث وارد آمدن صدمات و زیان‏هاى جبران‏ناپذیرى به بشریت مى‏شود. 
افسردگى و افزایش بیمارى‏هاى روحى و روانى انسان امروز بدون ارتباط به آسیب رساندن به محیط زیست نیست. هیچ كس نمى‏تواند منكر بشود كه تخریب محیط زیست تأثیر منفى بر شیوه رفتار آدمیان مى‏نهد، و اثرات ویرانگرى بر اخلاق فردى و جمعى جامعه بشرى بر جاى مى‏گذارد. 
آب و هوا، درختان و گیاهان، غذاها و میوه‏ها و به طور كلى طبیعت و محیط زیست نقش عظیمى در زندگى بشر دارند. 
سلامت محیط زیست بر هوش و استعداد و لیاقت‏هاى فردى اثر مى‏گذارد و میانه‏روى در اخلاق و منش متأثر از میانه‏روى در محیط زیست است. 
ساكنان مناطق معتدل كره زمین، داراى ویژگى‏ها و روحیه‏هاى خاص هستند كه مقایسه با جوامع ساكن در مناطق گرمسیر و سردسیر، از تفاوت بسیارى برخوردارند. 
محیط زیست افزون بر تأثیر در قد و قامت و چگونگى اندام ظاهرى، بر فكر و اندیشه و اعمال و رفتار انسان داراى تأثیر شگرف است.(1) 
قرآن‏كریم و روایات اسلامى فوائد بسیار آب، هوا، گیاهان و درختان را با تعبیرهاى بسیار دقیق و گاهى شگفت‏انگیز برشمرده‏اند و از تأثیر به سزاى آنها بر تن و روان آدمى سخن گفته‏اند. 
دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نیز با توجه به طبیعت، از تأثیر حیرت‏آور آن بر جسم و جان انسان سخن‏ها گفته و در مقایسه با جامعه‏هاى مختلف بشرى تأثیر فراوان طبیعت را بر اعمال و رفتار و فكر و اندیشه و نیز خصوصیات ظاهرى انسان، تبیین و تشریح كرده‏اند. از این‏رو، در این نوشتار برآنیم تا با ذكر برخى از آیات و روایات و گفتار دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان تأثیر محیط زیست طبیعى سالم بر انسان را مورد بررسى قرار دهیم. 

آثار روانى آب و هوا بر انسان از دیدگاه قرآن و روایات‏ 


در آموزه‏هاى اسلامى از تأثیر طبیعت در انسان به گونه‏هاى مختلف، سخن به میان آمده است، چنان‏كه قرآن‏كریم درباره اثر محیط زیست مى‏فرماید: «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربّه و الذى خبث لایخرج الاّ نكدا...؛(2) سرزمین پاكیزه، گیاهش به فرمان پروردگار مى‏روید؛ اما سرزمین‏هاى بدطینت و شوره‏زار، جز گیاه ناچیز و بى‏ارزش، از آن نمى‏روید.» 
از این آیه شریفه استفاده مى‏شود همان طور كه طبیعت و سرزمین پاك در رشد و پرورش بهینه گیاهان مؤثر است، در رشد و تكامل انسان نیز مؤثر مى‏باشد، و همان‏گونه كه از زمینهاى شوره زار، جز گیاهان بى ارزش نمى‏روید، محیط آلوده نیز تأثیر منفى و اثرات زیانبارى بر تربیت انسان دارد. 
براین اساس، امام على(ع) در مذمت اهل بصره مى‏فرماید: «اخلاق شما پست، پیمان‏هاى شما سست، سیره و روشتان دورویى و آب شهرتان شور(بدطعم) است.»(3) و در بیانى دیگر فرمود: خاك سرزمین شما بدبوترین خاكهاست؛ از همه جا به آب(سطح دریا) نزدیكتر و از آسمان دورتر است (منطقه پست و پایین) كه 9دهم بدیها در محیط شماست.(4) 
آب تأثیر شگرفى بر جسم و روح انسان دارد، به تعبیر قرآن‏كریم «مایه حیات» همه چیز آب است.(5) و به بیان امام صادق (ع) طعم آب، طعم زندگى است: از امام صادق (ع) در باره طعم آب پرسیدند، حضرت فرمود: «براى یادگرفتن بپرس، نه براى به دشوارى انداختن؛ طعم آب، طعم زندگى است.»(6) 
علامه مجلسى (ره) در تشریح این حدیث مى‏نویسد: «مراد از (طعم زندگى) این است كه طعم آب با سایر مزه‏ها قابل مقایسه نیست و از بالاترین وسایل براى ایجاد و بقاى حیات است؛ پس مزه آب، مزه حیات است.»(7) 
نگاه مسلمانان به آب، نگاهى سرشار از قداست و پاكیزگى و عظمت است، آب وسیله‏اى است كه زمینه ارتباط آنان با معبودشان را فراهم مى‏سازد. در شریعت اسلام هیچ‏كس نمى‏تواند به راز و نیاز با خدا بپردازد و در آستان مقدس او به نماز ایستد، مگر این كه با آب خود را شستشو دهد(8) و این شستشو با آب داراى خصوصیات ویژگى‏ه‏اى است كه اگر درست انجام شود، نام وضو و غسل به خود مى‏گیرد. 
هیچ مسلمانى نمى‏تواند به طواف خانه خدا بپردازد، جز آن كه زمینه آن را با آب فراهم آورده باشد و نیز تماس با خطوط قرآن‏كریم جایز نیست، مگر این كه قبلاً زلال آب تماس گرفته باشد. 
آب نه تنها جسم ظاهرى را شستشو مى‏دهد، بلكه حالتى روحى و روانى در انسان ایجاد مى‏كند و به او تقدس مى‏بخشد.(9) و زمینه‏ساز راه‏یافتن به حریم مقدسات دینى مى‏شود. 
قرآن كریم مى‏فرماید: «و انزلنا من السماء ماءً طهوراً؛(10) ما از آسمان، آبى طهور فرو فرستادیم.» 
مفسران در تشریح طهور گفته‏اند: طهور یعنى، بسیار پاكیزه كه خود به خود پاك است و غیر خود را پاكیزه مى‏كند، چرك را از جسم شستشو مى‏دهد و پلیدى‏هاى روحى را از روان مى‏زداید.»(11) 
در روایات اسلامى به مسلمانان توصیه شده است كه هرگاه براى تطهیر یا وضو نگاهشان به آب افتاد بگویند: «الحمدلله الذى جعل الماء طهوراً و لم یجعله نجساً؛(12) سپاس خداى را كه آب را (طهور) قرار داد (پاك و پاك كننده) و آن را پلید قرار نداده است.» بدین سان، آب با وصف پاك‏كنندگى، چهره‏اى مقدس به خود مى‏گیرد كه رفتن به حضور خالق یكتا بدون آن میسر نمى‏شود و (و آن‏گاه كه آب یافت نشود و یا به دلیلى براى شخص مضر باشد، باید به جاى آن بر خاك پاك تیمم كرد.)(13) و تماشاى آب، شكر و سپاس الهى را مى‏طلبد. افزون بر این، در روایات نگاه به آب جارى توصیه شده و آن را سبب جلاى چشم و افزودن روشنایى آن دانسته‏اند. چنان كه از امام صادق (ع) نقل شده است: «چهار چیز چهره را روشن و نورانى مى‏كند كه یكى از آنها نگاه كردن به آب جارى است.»(14)و نیز امام كاظم (ع) فرمود: نگاه به آب جارى چشم را جلا داده و به روشنایى آن مى‏افزاید.(15) بر اساس این روایات نگاه كردن به آب جارى، خود نقشى به سزا در شادى و انبساط روحى داشته و علاوه بر روشن كردن چشم دل و افزایش بصیرت انسان، داراى تأثیر قابل توجهى در تقویت نور چشم ظاهرى است. 
افزون براینها، برخى آبها، مانند آب باران، آب جوشیده، آب زمزم، آب فرات و ...مورد تمجید بیشترى قرار گرفته و از آثار شگرف آنان بر جسم و روح آدمى اشاره شده است. 

نقش تربیتى هوا 


هوا نیز همانند آب یكى از عوامل فوالعاده مهم حیاتى برای زندگى انسان است؛ عامل حیاتى كه بدون آن حتى لحظه‏اى زندگى امكان‏پذیر نیست. این عامل حیاتى اطراف زمین را فرا گرفته است و ما اكسیژن مورد نیاز خود را به وسیله تنفس از هوا مى‏گیریم. در هوا مقادیر زیادى اكسیژن وجود دارد و گیاهان نیز پیوسته این موجود را تجدید مى‏كنند و نمى‏گذارند این ماده حیاتى از اندازه لازم كسر شود. در بیانات معصومان (س) از تأپیر شگرف هوا بر جسم و جان سخن رفته و آثار مخصوص هواى هر فصل بیان شده است. 
در منابع روایى اسلام به منافع فراوان گرما و سرما در طول سال اشاره شده و نیز در قرآن و روایات «بادها» با اهمیت تلقى شده‏اند. پیداست كه باد چیزى جز هوا نیست و اگر هوا حالت وزش به خود گیرد، باد نامیده مى‏شود.(16) 
امام على (ع) درباره اثر هواى هر فصل بر انسان فرموده است: «از سرما در آغاز آن (فصل خزان) پرهیز كنید و در پایان آن (فصل بهار) به اسقبال آن بشتابید (در پاییز خود را بپوشانید و در آغاز بهار از لباس‏هاى خود كم كنید)؛ زیرا تأثیر سرما بر بدنها و درختان یكسان است. اوّل سرما درختان را مى‏سوزاند (باعث ریزش برگها و خشكاندن درختان مى‏شود و پایان آن مى‏رویاند درختان را به برگ و بار مى‏آورد).»(17) 
كلام امام درباره تأثیر طبیعت بر جسم و جان آدمى بسیار روشن و صریح است و همان‏گونه كه طبیعت بر جسم و بدن اثرگذار است، بر روح و روان بشر نیز اثرگذار مى‏باشد؛ حضرت در این بیان حكیمانه به مقایسه بین سرماى پاییز و سرماى بهار پرداخته‏اند گر چه به ظاهر، سرماى ابتداى پاییز و سرماى ابتداى بهار از جهت درجه برودت یكسان مى‏نماید و هر دو فصل را فصل اعتدال هوا به شمار مى‏آورند، ولى تأثیر این دو كاملاً متضاد بوده و اثرى مخالف یكدیگر دارند. 
ابن میثم بحرانى در شرح این مطلب مى‏نویسد: پرهیز از اول سرما كه ابتداى پاییز است به این دلیل است كه تابستان و پاییز هر دو از جهت خشكى (یبوست) مشترك هستند و بدن‏ها با حرارت تابستان خو كرده‏اند؛ از این رو، هنگامى كه با سرما مواجه شوند، به سرعت از آن متأثر شده و دو نیروى برودت و یبوست كه طبیعت ضعف و فناست در بدن قوى مى‏شود و به همین دلیل درختان خشك شده و برگ‏هاى آنها مى‏سوزد و بدن‏ها ضعیف و لاغر مى‏شود... امّا سرما در آخر زمستان و طلیعه بهار اثرى به عكس دارد؛ زیرا زمستان و بهار در طبیعت رطوبت، اشتراك دارند، ولى زمستان سرد است و بهار گرم و از این‏رو سرماى آخر زمستان با حرارت بهارى ممزوج شده و از شدت سرما كاسته مى‏شود و این اعتدال حرارت همراه با رطوبت زمینه مناسبى براى ایجاد طبیعت حیات و زندگى است و سبب رشد گیاهان و به برگ و بار آمدن درختان و تقویت بدن انسان‏ها مى‏شود.(18) ابن ابى الحدید نیز ضمن تأیید سخن بالا، مواجه شدن بدن را با سرماى ابتداى پاییز به انسانى تشبیه مى‏كند كه ناگهان از مكان بسیار گرم به خانه بسیار سرد وارد شود، ولى مواجهه با سرماى طلیعه بهار، موجب ضرر نیست؛ زیرا بدن با سرماى شدیدترى در زمستان خود گرفته است.(19) 
امام صادق (ع) در گفتگو با «مفضل بن عمر» به سودمندى بسیار در وجود سرما و گرما (در طول سال) اشاره فرموده و آن راسبب عبرت بشر و دلیل محكمى بر تدبیر حكیمانه الهى دانسته‏اند. 
«(اى مفضل) به گرما و سرما با دیده عبرت بنگر كه پیاپى بر این عالم وارد مى شوند؛ این دو دما، با فزونى و كاستى و تعادل باعث شده‏اند كه فصول و تنوع هوا در سال پدید آید و مصالح فراوان را در پى داشته باشند؛ این دو (گرما و سرما) بدن‏ها را دباغى كرده و باعث پایدارى و استحكام آنها مى‏گردند؛ تأمل كن كه چگونه یكى از آن دو به تدریج وارد دیگرى مى‏شود و آن دیگرى اندك اندك كم مى‏شود و دیگرى آرام آرام افزوده مى‏شود تا هر یك به منتهى درجه خود در فزونى و كاستى برسند؛ اگر یكى از آن دو، ناگهان وارد دیگرى مى‏شد، باعث بیمارى و زیان بدن‏ها مى‏شد....»(20) 
در قرآن و روایات اسلامى از تأپیر مهم بادها در زندگى انسان و نقش عظیم آن در عدم تعفن اشیاى روى زمین سخن به میان آمده است. خداوند متعال در سوره مباركه ذاریات، سوره را با سوگند به بادها آغاز مى‏كند: «و الذاریات ذرواً» كه همه مفسران قرآن مراد از آن را بادها دانسته‏اند(21) و دلیل آن را بیان پیامبر اكرم(ص)(22)و حدیث امام على (ع)(23) در پاسخ سوال ابن كوا و... دانسته‏اند. 
شیخ طوسى (ره) پس از بیان این كه شاید مراد قسم به پروردگار بادها باشد، مى‏گوید: اگر قسم به خود بادها باشد دلیل آن، عظمت مهمى است كه در سكون و وزش بادها، براى پراكندن ابرها و گردافشانى میوه‏ها و غذاها نهفته است.(24) مرحوم طبرسى دلیل قسم به بادها را دو چیز دانسته است: نخست سودمندى‏هاى فراوان در بادها براى بندگان؛ و دوم این كه بادها دلیلى بر وحدانیّت خداوند و نوآورى آفرینش اوست.(25) جالب این است كه خداوند پس از سوگند به بادها، به سه چیز دیگر سوگند خورده است: «فالحاملات وقراً فالجاریات یسراً فالمقسّمات أمراً»(26) گرچه مراد از آنها را ابرهاى حامل باران و كشتى‏ها و ملائكه دانسته‏اند، اما بعید نشمرده‏اند كه مراد از این سه نیز بادها باشند و فخر رازى این احتمال را نزدیكتر به واقع دانسته است؛ زیرا بادها افزون بر پراكنده كردن ابرها و گردافشانى غذاها، ابرها را حمل و جابجا كرده و در فضا به آسانى جریان داشته و ابرها را برای نقاط مختلف زمین تقسیم مى‏كند.(27) در هر صورت سوگند به بادها، نشان از نقش عظیم بادها بر زندگى بشر و تأثیر آن بر جسم و جان انسانهاست؛ روایات اسلامى این نكته را به روشنى بیان كرده و متذكر شده‏اند كه بادها باعث عدم تعفّن اشیاى روى زمین هستند و اگر بادها وجود نداشتند، تعفّن اشیا و آلودگى محیط زیست بشر، مشكلات بسیارى را براى انسان به وجود مى‏آورد. 
امام صادق(ع) در این‏باره فرمود: 
«اگر چند روز بادها حبس شده و نوزند، همه چیز تغییر پیدا كرده و فاسد مى‏شوند.»(28) 
علامه مجلسى در شرح این حدیث مى‏نویسد: بادها باعث دفع فساد از اشیاى روى زمین مى‏شوند و به منزله روح و بدن هستند كه هرگاه روح از بدن خارج شود، بدن متعفن مى‏شود، چنان‏كه اگر باد نوزد، فساد و تعفن روى زمین را فراخواهد گرفت.(29) 
امام صادق (ع) در گفتگو با مفضل، به تفصیل از سودمندى‏هاى باد سخن گفته كه هر یك با واسطه و یا بدون واسطه بر جسم و جان انسان اثر مى‏گذارند، حضرت مى‏فرماید: «باد باعث خوشبوئى اجسام بوده و ابرها را از جایى به جایى منتقل مى‏كند تا سود آن به عموم مردم برسد و نیز باعث برانگیختن و پدید آمدن ابرها و پراكنده كردن آنها و بارور شدن گیاهان و درختان(30) و حركت كشتى‏ها و سد شدن آب و خشك شده رطوبت‏ها و لطیف شدن غذاها و بر افروختن آتش و زنده شدن چیزهاى روى زمین مى‏شود.» 
«پس اگر باد نبود گیاهان خشك و شكسته و همه چیز فاسد شده و حیوانات مى‏مردند.(31) نمى‏نگرى (اى مفضل) كه هنگام خوابیدن و ركود باد چگونه مصیبت برپا مى‏شود و جان‏ها را در معرض هلاكت مى‏افكند، سالمان را بیمار و بیماران را ناكار و میوه‏ها را فاسد و سبزى‏ها را متعفن مى‏گرداند، و «وبا» را به دنبال دارد و غلات را نابود مى‏كند.»(32) 
ابن عباس باد را لشكر بزرگ خداوند دانسته است. از وى گزارش شده است كه آب و باد دو لشكر از لشكرهاى الهى‏اند و باد لشكر بزرگ خداست.(33) 

تأثیر محیط زیست بر انسان از دیدگاه اندیشمندان اسلامى و غیر اسلامى 


تأثیر محیط زیست در زندگى انسان را كسى نمى‏تواند نادیده انگارد. این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است كه دانش جدید به عنوان «اكولوژى» در كنار سایر دانش‏ها پدیدار گشته است. این دانش، عبارت است از: «مطالعه روابط میان موجودات و محیط زیست آنها» بنابراین، «اكولوژى انسانى» تحقیقى درباره تأثیر انسان بر روى محیط زیست و تأثیر محیط زیست بر انسان مى‏باشد. و محیط زیست به قول «راجرز» (متخصص دانش اكولوژى) نه فقط شامل وسائل مادى و فضاى محیط بر دنیاى انسان مى‏گردد، بلكه اشیاى غیر مادى (فرهنگ) را نیز در برمى‏گیرد، مى‏باشد.(34) و كه در واقع طیف گسترده‏اى از عوامل احاطه كننده، اعم از انسانى و غیر انسانى، ملموس و غیرملموس را «محیط» گویند.(35) 
انسان موجودى تأثیر پذیر است؛ محیط اطراف بر او اثر مى‏گذارند و شخصیت او در محیط زندگى او شكل مى‏یابد. 
دانشمندان مباحث تربیتى، محیط زندگى انسان را به دو نوع مهم تقسیم كرده‏اند: 
الف - محیط اجتماعى: منظور از محیط اجتماعى، انسان‏ها و روابط و پیوندهایى است كه افراد یك جامعه را احاطه نموده است. پیوندهاى فرهنگى كه به وسیله رسانه‏هاى جمعى و مجلات و نشریات و كتب و صدا و سیما صورت مى‏گیرد. و پیوندهاى اقتصادى كه به وسیله داد و ستد و ... و پیوندهاى سیاسى به وسیله حكومت، و پیوندهاى اخلاقى ... كه بین افراد حاكم است. و خلاصه عوامل تشكیل دهنده محیط اجتماعى، موضوعاتى است كه در دانش اجتماعى و علوم انسانى مورد بحث قرار مى‏گیرد. این نوع محیط در تكوّن شخصیت انسان نقش به سزایى دارد كه در مباحث تربیتى باید بحث شود. 
ب - محیط جغرافیایى (طبیعى): منظور از آن، همه عوامل در برگیرنده انسان است و آن عبارت از: آب و هوا، نور و حرارت، مسكن و خوراك، پوشاك و.... هر امر مادى كه انسان به آنها احاطه شده است، به مقدار قابل ملاحظه‏اى در تكون شخصیت او مؤثر است و هر انسانى تا حدى صفات و خلقیاتش متناسب با محیط زیست طبیعى اوست؛ چنان كه محیط زیست طبیعى در تشكیل صفات جسمانى، از سفیدى و سیاهى و رنگ مو، چاقى و لاغرى و بلندى و كوتاهى قد و مزاج و سایر صفات جسمانى تأثیر به سزایى دارد. 
متفكران و دانشمندان نیز از دیرباز به این نكته مهم توجه داشته و به مناسبت‏هایى آن را یادآور شده‏اند؛ آنان معتقدند كه شرایط زندگى و آب و هوا و شرایط جغرافیائى در زندگى انسان و در تكون شخصیت وى تأثیر به سزایى دارد. توجه به محیط جغرافیایى، ویژه تنها ژئوپولیتنها نیست، بلكه اندیشمندان، فلاسفه، سیاستمداران، نظامیان و علماى اجتماع از هردوت و ارسطو گرفته تا ابن‏سینا و منتسكیو و ابن خلدون، رابطه اقلیم را با رفتار انسانى مورد بررسى قرار داده‏اند. پیروان مكتب بقراط در قرن پنجم قبل از میلاد، تأثیر آب و هوا و شرایط جغرافیائى را در عادات و اخلاق و فیزیولوژى انسان مطرح ساختند. 
ارسطو، بر این باور بود كه: انسان و محیط زیست دو چیز جداناپذیر از یكدیگرند؛ به نظر وى، انسان هم از عوامل جغرافیایى (محیط طبیعى) و هم از نهادهاى سیاسى، تأثیر مى‏پذیرد.(36) 
فیلسوف مشهور، ابن سینا، پستى و بلندى‏هاى زمین را در چگونگى سامان‏یابى تن و روان آدمى مؤثر مى‏دانست. وى كوهستانى بودن منطقه سكونت انسان را سبب چالاكى و دلیرى دانسته و متقابلاً بر این باور بود كه پستى و خفگى منطقه سكونت، افسردگى و بیمارى را در پى‏دارد. وى دراین باره مى‏نویسد: 
«ساكنان مناطق مرتفع و كوهستانى، نیرومند، قوى‏بنیه، دلیر و چالاك‏اند و كسانى كه در مناطق خوش آب و هوا سكنى گزیده‏اند از نشاط و شادابى و سلامتى خاصى برخوردارند.(37) مردمان سرزمین‏هاى مرتفع، تندرست، نیرومند، چست و چالاك و داراى عمر زیاد هستند، و ساكنان مناطق سنگلاخى داراى تن سخت و در هم فشرده و مفاصل محكم‏اند، قوى‏بنیه و در جنگ‏ها دلیرند، در یاد گرفتن حرفه‏ها زیرك و اغلب كم خواب و بد اخلاق هستند.»(38) 
همان‏گونه كه پستى و بلندى سرزمین‏ها، بر ساكنان آنان تأثیر مى‏گذارد، بادها و نسیم‏هاى فصلى و نیز آب و هوا مناطق گوناگون بر جسم و جان انسان داراى تأثیرهاى متفاوتى هستند. باد پاییزى بدن را خشك و پژمرده مى‏كند و بر عكس نسیم دلنواز بهارى روح افزاست، دل را جلا مى‏دهد، خستگى را از تن مى‏زداید و آدمى از نشاط و شادابى زاید الوصفى برخوردار مى‏شود. 
ساكن مناطق گرمسیر، در مقایسه با مردم ناطق سردسیر، داراى تفاوت‏هاى بسیارى در جسم و جان و تن و روان هستند؛ آب و هواى مناطق مسكونى آنان نه تنها به رنگ پوست و زیبایى اندام تأثیر مى‏گذارد، بلكه حتى خلق و خوى آنان نیز، از آن متأثر مى‏شود. 
دانشمندان مسلمان همواره بدین نكته توجه داشته و بر آن تأكید كرده‏اند، از این روى به تعریف آب و هواى خوب و بد پرداخته‏اند. 
ابن سینا معتقد بود كه ساكنان مناطق سردسیر، نیرومند و از دل و جرأت بیشترى برخوردارند و اگر منطقه مسكونى آنان مرطوب نیز محسوب شود، مردمانش چاق و تر و تازه‏اند. 
وى همچنین مردم مناطق مرطوب را به زیبا رویى توصیف كرده و در عین حال بر این نكته توجه مى‏دهد كه آنان در ورزش زود خسته مى‏شوند. 
همچنین او متذكر مى‏شود كه روحیه و حالات و رفتار مردم مناطق خشك كاملاً برعكس حالات و رفتار مردم مناطق مرطوب است.(39) 
ابن سینا به طوركلى در معرفى هواى خوب و بد چنین مى‏گوید: «هواى خوب و مطلوب، هوایى است كه آزاد باشد و مواد خارجى از قبیل بخار و دود با آن نیامیخته باشد و نیز در بین دیوارها و سقف محبوس نباشد (و آن در صورتى است كه تباهى فراگیر بر هوا عارض نشده باشد و گرنه هواى جاهاى سرپوشیده سالم‏تر است) و بوى بد به دور باشد؛ هواى آزاد علاوه بر شرایط یادشده، لازم است از نسیم‏هاى مطبوع مدد گیرد. بدیهى است كه بادهاى سلامت‏بخش غالباً در بلندى‏ها و جلگه‏هاى هموار مى‏وزد.»(40) 
به طوركلى مى‏گوییم هوایى كه بعد از غروب خورشید زود سرد شودو هنگام طلوع خورشید زود گرم شود، هوایى لطیف است و در حالت عكس مخالف آن، بدترین هوا آن است كه دل را افسرده و نفس را تنگى بخشد.(41) 
ابن‏سینا در مورد هواى آلوده مى‏گوید: هواى آلوده، تنفس را تنگ و اخلاط را زیاد مى‏كند. وجود هواى آلوده را با دو علامت مى‏توان تشخیص داد: نخست این كه در چنین هوایى ستارهگان كوچك در آسمان به زحمت دیده مى‏شوند؛ دوم این كه درخشندگى ستارگان درخشان كاهش مى‏یابد و این اجرام مرتعش به نظر مى‏رسند.(42) 
منتسكیو در قرن هیجدهم به تفصیل از آثار شرایط جغرافیائى سخن گفت. منتسكیو عوامل جغرافیائى مانند، اقلیم، منابع طبیعى، كوهستانى بودن یا جزیره نشینى و صحرانشینى را بر خلق و خوى اقوام مؤثر مى‏داند. منتسكیو در اثر مشهور خود «روح القوانین» درباره طبیعت و آب و هوا بحث كرده و مى‏گوید: صفات روح و عواطف انسانى در اثر آب و هواهاى مختلف تفاوت دارند. او مى‏گوید كه هواى سرد منتهى‏الیه الیاف خارجى بدن ما را منقبض مى‏كند و این انقباض باعث افزایش فعالیت آنها شده، موجب برگشت خون از انتهاى بدن به طرف قلب شده و هواى سرد طول این الیاف را كمتر نموده و بر نیروى آنها مى‏افزاید. برعكس هواى گرم منتهى‏الیه الیاف را سست و دراز مى‏كند و از نیرو و قابلیت حركت آن مى‏كاهد. از نظر منتسكیو انسانى كه در اقالیم سردسیر پرورش مى یابد داراى قوت بیشتر، قلبى قوى‏تر، اعتماد به نفس، گذشت، عدم انتقام، صداقت و دورى از حیله و نیرنگ است.(43) همچنین وى مى‏نویسد: «در كشورهاى شمال، بدن شبیه به یك ماشینى است كه سالم و خوب شناخته شده باشد؛ اما زمخت است. چنین بدنى لذت خود را در چیزهایى مى‏داند كه بیشتر اعمال بدنى را تحریك كند و بنابراین از شكار و مسافرت و جنگ و شراب لذت مى‏برند. در كشورهاى شمالى ملتهایى خواهید یافت كه كمتر معایب دارند و به اندازه كافى صداقت و صراحت لهجه و تقوى در آنها یافت میشود؛ ولى به كشورهاى گرمسیر وقتى نزدیك مى‏شوید، گمان خواهید كرد كه از سرچشمه اخلاق دور مى‏شوید. عواطف شدید تولید جنایات بزرگ مى‏كند هر كس مى‏خواهد مزایاى تسكین امیال و عواطف را از دست دیگرى برباید و به خود تخصیص دهد.»(44) وى در همان اثر معروفش مى‏نویسد: «آب و هواى گرم، كم و بیش موجب سستى مى‏شود و برعكس در آب و هواى سرد اثرى است كه سكنه آن نقاط را كم و بیش نیرومند مى‏نماید و مى‏توانند زحمات سخت و طولانى را تحمل كنند؛ این موضوع نه تنها با مقایسه ملل و كشورهاى مختلف ثابت مى‏شود، بلكه هرگاه در یك كشور نیز سكنه نقاط گرمسیر و سردسیر آن را با هم مقایسه نمائید، این حقیقت به دست مى‏آید. مثلا جرئت و فعالیت ملل شمالى چین زیادتر از فعالیت ملل جنوبى آن كشور است و همین طور فعالیت سكنه كره‏شمالى از سكنه جنوبى آن بیشتر مى‏باشد.»(45) 
مورخ مشهور ابن خلدون نیز در مقدمه خویش تأكید فراوانى بر آب و هوا و نقش آن در امر عمران و آبادانى نموده است؛ وى معتقد است كه ساكنان مناطق معتدل (كه از حرارت سوزان جنوب و سرماى شمال كره زمین در امانند) از جهت خلق و خوى و صورت و سیرت در اعتدال قرار دارند و براى ایجاد تمدن و عمران، معاش و اقتصاد و هنر و دانش مناسب‏ترند. او مرز این بحث را تا مسئله نبوتها پیش برده و دلیل بعثت انبیاء در این مناطق را (چرا كه خبری از بعثت پیامبرى در مناطق قطب شمال یا جنوب به ما نرسیده است) در همین نكته دانسته و رشد علوم و صنایع و ... را در این مناطق در ارتباط با همین مطلب مى‏داند و متذكر مى‏شود كه دورى از اعتدال در آب و هوا، موجب دورى از دانش و دین و نیز دورى از رفتارهاى انسانى مى‏شود. 
ابن‏خلدون مى‏افزاید: «محیط زیست بر هوش و استعداد، درایت و كفایت فردى اثر مى‏گذارد و سلامتى عقل و روح و میانه‏روى در اعمال و رفتار در گرو سلامت محیط زیست است. ساكنان مناطق معتدل كره زمین، از نشاط و شادابى ویژه‏اى برخوردارند، روش آنان معتدل و منشى میانه دارند، افراط و تفریط در زندگى آنا كمتر و آبادانى و عمران در مناطق آنان بیشتر است. اعتدال بر جسم و رنگ پوست و اخلاق و عقاید آنان حاكم است، دوراندیشى و تعقل در امور و شیوه آنهاست و سبك‏سرى و شادى بیش از حد كمتر در بینشان رواج دارد، نوع قد و قامت، رنگ و چگونگى اندام ظاهرى و درونى و حتى فكر و اندیشه و اخلاق و منش هركس به طبیعت و محیط زیست وى بستگى دارد.»(46) 
همچنین مى‏گفت: «مردم سكن در كوهستان‏ها، یعنى مناطق سرد، بیشتر آینده‏نگر و اهل تفكر و سحر خیزند و همواره آذوقه سال آینده را فراهم مى‏آورند.»(47) 
ارسطو نیز بر این مسئله تأكید دارد كه: «مردم اروپا دلیرند، ولى كم هوش، لیكن مردم آسیا هوشمندند.»(48) 
از مطالب ذكر شده درمى‏یابیم كه پستى و بلندى سرزمین‏ها و نیز گرمسیر و سردسیر بودن آب و هواى مناطق (شرایط اقلیمى) مختلف بر جسم و روح آدمى تأثیر بسیار مهمى دارند؛ به طورى كه حتى شكل ظاهرى و رنگ پوست هركس با منطقه مسكونى او در ارتباط مستقیم است و علاوه بر آن، شرایط اقلیمى بر خلق و خوى و رفتار و منش انسان اثر قابل توجهى دارد. 
نكته شایان ذكر این كه، محیط جغرافیائى حتى بر سیاست، اجتماع، و اقتصاد، نیز تأثیر مى‏گذارد؛ به گونه‏اى عده‏اى از دانشمندان، عقب ماندگى و یا پیشرفت جوامع بشرى را مربوط به موقعیت جغرافیائى و اوضاع اقلیمى آن مى‏دانند. گروهى دیگر از دانشمندان دائره تأثیرگذارى موقعیتهاى جغرافیائى را آنقدر وسعت داده‏اند كه حتى موسیقى، سازها، نواها و رقص‏هاى اقوام مختلف را بازتاب اوضاع و احوال جغرافیائى و اقلیمى مختلف آنها مى‏دانند. گروهى از دانشمندان معتقدند كه عوامل ژئوپولیتیكى تأثیر مستقیمى در منازعات و بحرانهاى قومى داشته و طبیعت و ساختار جغرافیائى جوامع نقش بزرگى در ساختار روحى مردم نیز ایفا مى‏كند. آنها مى‏گویند: كوه‏هاى بلند و سر به فلك كشیده، معلمان بزرگى‏اند كه غرور و سركشى را بر ساكنان خود مى‏آموزند و زندگى در آغوش آنها روحیه انسان را سخت و مقاوم بار آورده و ساختار روانى او را به شكل كوه در مى‏آورد. طبیعت نقش مؤثرى در هویت ملتها و تمدنها داشته كه صفحات نخستین تاریخ بشر گواه روشنى بر آن است. 

تأثیر گیاهان در انسان از نظر اسلام‏ 


گیاهان و درختان، سهمى به سزا و نقشى بسیار مهم در زندگى بشر دارند. تلطیف هوا، تعادل دماى محیط، حفاظت از خاك و تأمین 
بخشى از مواد غذایى مورد نیاز انسان و سایر موجودات، بخشى از سودمندی‏های فراوان آنهاست. افزون بر اینها، گیاهان و به طوركلى فضاى سبز كه شامل مراتع و جنگلها و پاركها مى‏شود، تأثیر بسیار مثبتى بر روح و روان آدمى دارند. 
تماشاى گلبرگ‏هاى لطیف و خوش‏رنگ، غنچه‏هاى زیبا و بانشاط، شكوفه هاى دلربا و جذاب، گلهای رنگارنگ و باطراوت، تركیب موزون برگها، چشم‏انداز بهجت‏آور بوستان‏ها و جنگل‏ها، انسان را غرق در لذت و شادى مى‏كند. افسردگى‏ها و غمها را مى‏زداید و در وى تازگى سرورآمیز مى‏آفریند. 
تماشاى گیاهان خرم و سرسبز و نگاه به مناظر جذاب آنها، از مواردى است شریعت اسلام بدان دعوت نموده است، و تعبیرهاى پیشوایان معصوم (ع) نیز در بیان فوائد فراوان این نعمت‏هاى خدادادى (گیاهان)، بسار حیرت‏انگیز است. 
قرآن‏كریم در چندین آیه، گیاهان را «شادى‏آفرین» دانسته و آنها را به «بهجت‏انگیزى» توصیف مى‏كند كه به جهت اختصار به سه آیه شریفه اشاره مى‏كنیم: 
قرآن‏كریم مى‏فرماید: «و ترى الارض هامده، فإذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من كل زوج بهیج؛(49)زمین را مرده و فسرده مى‏بینى و چون آب باران بر آنها فرستیم، بجنبد و بر دمد و انواع گیاهان زیبا و شادى‏آفرین برویاند.» 
واژه «بهیج» از ماده «بهج و بهجه» است كه به معناى شادى، خوشحالى و سرورى است كه از نیكویى و زیبایى چیزى برخیزد. چنان كه مفسر بزرگ شیعه، شیخ طوسى (ره) مى‏فرماید: 
«بهجت، چشم‏انداز زیبایى است كه وقتى انسان بدان مى‏نگرد، غرق در شادى و سرور مى‏شود ...(50) و «بهیج» صورت زیبایى است كه تماشاى آن لذت‏آور و سرورآفرین است.»(51)این آیه شریفه مشعر بر این است كه در پرتو فرود آمدن باران، زمین جنبشى سرورآمیز را آغاز مى‏كند و در پى آن، اناع گوناگون گیاهان در آن مى‏روید و سبزى و خرمى آن چشم هر بیننده‏اى را مى‏نوازد و قلبش را سرشار از شادى و بهجت مى‏نماید. 
همچنین در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: 
«و الارض مددناها و القینا فیها رواسى و انبتنا فیها من كل زوج بهیج؛(52) زمین را بگستردیم و در آن كوه‏هاى بلند و استوار نهادیم و از هرگونه گیاه زیبا و بهجت‏افزا در آن رویاندیم.» 
همچنین در این‏باره در آیه دیگر خداوند متعال وصف زیباى «ذات بهجه» را به درختان داده و مى‏فرماید: «و انزل لكم من السماء ماء فانبتنا به حدائق ذات‏بهجة؛(53)خداوند براى شما از آسمان آبى فرو فرستاد كه بدان بوستان‏هاى خرم و شادى‏آفرین رویاندیم.» این طراوت، نشاط و بهجت‏انگیزى گیاهان و درختان در انسان انگیزه‏اى ایجاد مى‏كند و او را به سمت عمران و آبادانى زمین و امیدوارى به زندگى سوق مى‏دهد. چنان كه علامه شعرانى (ره) در این باره مى‏نویسد: «خرمى گیاه سبز و درخت و گل و شكوفه كه در این آیات ذكر شده است، در انسان رغبت و نشاطى به وجود مى‏آورد كه زمین را آباد كند و كشت و زرع بسیار شود و روزى مردم فراح گردد.»(54) 
در سخنان گوهربار معصومان (ع) نیز از تأثیر بسیار مثبت گیاهان و درختان در جسم و روح آدمى، تعبیرهاى گونانى آمده‏است. 
در برخى از قبیل روایات، از تأثیر مناظر سرسبز بر تقویت دیده و بصیرت انسان و زودن افسردگى‏ها و از بین رفتن بیمارى‏ها روحى و روانى، سخن به میان آمده است، و در بعضى از رقابت لذت تماشاى گیاهان با لذت‏هاى دیگر بحث شده است، كه به جهت اختصار، به برخى از آنها اشاره مى‏كنیم: 
در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود: «چهار چیز چهره را نورانى و روشن مى‏كند كه یكى از آنها تماشاى گیاهان خرّم و سرسبز است.»(55) 
از امام كاظم(ع) نیز روایت شده كه فرمود: «ثلاثة یجلین البصر، النظر الى الخضرة و النظر الى الماء الجارى و....؛(56) نگاه به گیاهان خرم و سرسبز، چشم را جلا مى‏دهد و بر روشنایى آن مى‏افزاید.» گاهى احتمال داده مى‏شود كه مراد از این‏گونه روایات این است كه نگاه كردن بر سبزى و خرمى گلها و گیاهان، بر بصیرت آدمى مى‏افزاید و چشم دل را روشن مى‏سازد؛ زیرا در برخى تعبیرها، این‏گونه آمده است: 
«نگاه به سبزى و نشستن روبه روى كعبه (و نگریستن بدان) .... و پاكیزه نگه داشتن محل سكونت، بر قوت دیده مى‏افزاید.»(57) 
اما با امعان نظر درمى‏یابیم كه ذكر موارد دیگرى در ردیف گیاهان سرسبز، همچون «آب جارى» و «سرمه كشیدن هنگام خواب»، شاهد بر این است كه موارد یاد شده در روایات، علاوه بر روشن كردن چشم دل و افزودن بر بصیرت آدمى، كه با نظاره و تأمل عمیق در تمام مخلوقات الهى به دست مى‏آید داراى تأثیر مهمى در تقویت نور چشم ظاهرى است. 
در روایتى از امام رضا (ع) نقل شده كه فرمود : «الطیب نشره و العسل نشره، و الركوب نشره و النظر الى الخضره نشره؛(58)بوى خوش، عسل، سواركارى و نگاه به مناظر سرسبز و خرم، باعث نشاط و شادى مى‏شود.» 
بر طبق این نقل، نگاه به مناظر جذاب و سرسبز گیاهان برخى از بیمارى‏ها را روحى و روانى را از بین مى‏برد و افسردگى‏ها و غمها را مى‏زداید. چنان كه تشریح منعاى واژه «نشره» مؤید آن است : «نشره چیزى است كه موجب آرامش وراحتى اعصاب. مى‏شود، پس از آن كه دچار بیمارى و افسردگى شده است.» 
از مجموع روایات یاد شده درمى‏یابیم كه تماشاى سرسبزى و خرمى گیاهان و درختان لذت بخش و شادى آفرین است؛ به گونه‏اى كه گاه شگفتى و حیرت انسان را برمى‏انگیزد و با دیگر لذتها و خوشى‏ها رقابتى پیروزمندانه مى‏كند. 
امام صادق (ع) به مفضلّ مى‏فرماید: «مع ما فى‏النبات من التلذذ بحسن منظره و نظاراتها التى لایعدلها شى‏ء من مناظر العام و ملاهیه.»(59) 
امام صادق (ع)، در ابتدا متذكر منافع فراوان گیاهان و درختان و استفاده بیشتر از آنها مى‏شود، و آن‏گاه مى‏فرماید: نگاه كن به گل‏هاى رنگارنگ، شكوفه‏هاى زیبا و درختان سرسبز و خرم، جنان لذتى به آدمى مى‏بخشد كه هیچ لذیى را با آن برابر، نمى‏توان كرد. 
در منابع روائى اسلام، بر این نكته تاكید شده كه «سفره‏هاى خویش را با سبزى آراسته كنید» و نهادن سبزى در سفره، در ردیف «بسم‏الله» ذكر شده است: 
«سفره‏هاى خود را با سبزی، سرسبز كنید؛ زیرا وجود سبزى در سفره همراه با بسم‏الله، دوركننده شیطان است؛ در روایتى دیگر آمده است: سفره‏هاى خود را با سبزى زینت دهید.»(60) 
در روایت دیگرى، «حنّان» گزارش مى‏كند كه: «من همراه امام صادق (ع) بر سر سفره بودیم، حضرت سبزى میل فرمود، ولى من به دلیلى سبزى مصرف نمى‏كردم، امام به من فرمود: مگر نمى‏دانى كه هیچ‏گاه براى امیرالمؤمنین، على (ع) غذا نمى‏آوردند، مگر این كه در كنار آن سبزى وجود داشت؟ گفتم چرا؟ حضرت فرمود: دلهاى مؤمنان سبز است و به سبزى اشتیاق دارد.»(61) 
بر اساس روایت دیگرى امام كاظم (ع) فرمود: «اما علمت انّى لا آكل على مائدة، لیس فیها خضرة؟؛(62) من از سفره‏اى غذا نمى‏خورم كه در آن سبزى نباشد.» 
روایات یاد شده، به روشنى بر اهمیت نظاره و مصرف سبزى‏ها دلالت دارد و تأكیدى است بر تأثیر سبزى‏ها بر جسم و روح آدمى. 
برخى از روایات تأثیر مثبت و شگرف استشمام گلها و یا درختان ویژه‏اى را در روان آدمى برشمرده است؛ چنان كه امر به استشمام گل سرخ و نرجس و... شده است و بوى عطرآگین ملائكه به بوى خوش گل تشبیه شده است. 
امام كاظم (ع) به نقل از پدران بزرگوارش (ع) از پیامبراكرم (ص) نقل مى‏كند كه حضرت فرمود: «بوى خوش فرشتگان الهى، بوى (دل‏انگیز) گل است...»(63)پیامبر اكرم (ص) در اهمیت استشمام گل سرخ فرمود: «هركس مى‏خواهد بوى عطرآگین مرا ببوید، گل سرخ را استشمام كند.»(64) 
درباره گل نرجس نیز از پیامبر اسلام (ص) نقل شده كه فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر روز یا در هر هفته یا در هر ماه یا در هر سال و یا در طول عمر یكبار ببوئید؛ زیرا در دل انسان مایه‏اى از جنون و جذام و برص وجود دارد كه استشمام گل نرجس آن را ریشه‏كن مى‏كند.»(65) 
از امام على (ع) نیز نقل شده كه فرمود: «گل نرجس را حد اقل در هر سال یك بار ببوئید؛ زیرا در دل انسان حالتى است كه تنها گل نرجس آن را مى‏زداید.»(66) 
در روایتى از امام رضا (ع) نیز نقل شده كه فرمود: «استشمام گل نرجس را به تأخیر نیندازید؛ همانا بوئیدن آن مانع از ابتلاء به زكام در زمستان است.»(67) 
بدیهى است، این‏گونه روایات، بیانگر اهمیت استشمام گل به ویژه گل سرخ و گل نرجس و بیان‏كننده تأثیر مهم و شگرف آن بر جسم و روان آدمى است. 
از آنچه گذشت درمى‏یابیم كه غنچه‏ها، شكوفه‏ها، درختان، جنگلها و مراتع از زیباى‏هاى طبیعت‏اند كه خداوند در زمین به ودیعت نهاده است. 
اساساً تأمل عمیق در مظاهر زیبای عظیم آفرینش در جسم و روح آدمى سه اثر بسیار بزرگ دارد: 
الف - تماشاى طبیعت سرسبز و اصولاً شگفتى‏هاى زیباى جهان هستى مى‏تواند انسان را به نظاره زیبایى‏هاى نامحسوس رهنمون كند؛ به گونه‏اى كه حقایقى چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم براى انسان روشن خواهد گشت كه حتى در احساس عظمت ملكوت درونى و ملكوت بیرونى ظاهر خواهد گشت، ولى متأسفانه چه اندك‏اند افرادى كه قدرت گذشت از سطوح ظاهرى درون و بیرون به اعماق حقایق و به قول افلاطون از سایه‏ها به واقعیات را بوده و از این راه به معرفت‏هاى والاترى در قلمرو درون ذات و برون ذات موفق شوند. 
ب - غم‏ها را مى‏زداید، به انسان آرامش و آسودگى خاصى مى‏بخشد و او را شاد و خوشحال مى‏كند. 
ج - خداوند روح بشر به گونه‏اى آفرید كه استعداد بسیار گسترده‏اى دارد كه بدون ارتباط با زیبایى‏ها، راكد و خنثى مى‏گردد و در نتیجه روح تنها با كمیت و گسترش‏هاى مادى محض ارتباط پیدا مى‏كند و خود را در قفس مى‏بیند. 

پی‌نوشت: 


1. مقدمه ابن خلدون، ص 82. 
2. سوره اعراف، آیه 58. 
3. صبحى صالح، نهج البلاغه، خ‏13. 
4. همان. 
5. سوره انبیاء، آیه 30. 
6. بحارالانوار، ج‏66،ص‏447. 
7. همان. 
8. داشتن وضو یا غسل شرط تكالیف واجب است و براى انجام دعاها و تكلیف‏هاى مستحبى، مستحب است و اصولاً وضو داشتن در تمام حالات در اسلام امرى نیكوست. (ر.ك: عروة الوثقى، ج‏1،ص‏141وسائل الشیعه، ج‏1،ص‏258. 
9. وسائل الشیعه، ج‏1،ص‏276. 
10. سوره فرقان،آیه 48. 
11. ر.ك: تفسیرالمیزان، ج‏15،ص‏226،تفسیر مجمع البیان، ج‏7،ص‏301،تفسیر كشاف، ج‏3،ص‏284. 
12. وسائل الشیعه، ج‏1،ص‏110و 282. 
13. سوره نساء،آیه 43 ،سوره مائده،آیه 6. 
14. بحار الانوار، ج‏76،ص‏289. 
15. همان، ج‏10،ص‏246و ج‏59،ص‏144. 
16. در گفتگو بین امام صادق(ع) و مفضل نیز به این نكته اشاره شده است: «و منه ج‏الهواء( الریح الهابة». بحارالانوار، ج‏3،ص 120. 
17. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1146،حكمت ؛123 صبحى صالح، ص 491،حكمت 128. 
18. كمال الدین هیثم بن على بن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات دفترتبلیغات، ج‏5،ص‏311. 
19. شرح نهج البلاغه، ج‏18،ص‏319. 
20. بحار الانوار، ج‏3،ص‏118. 
21. ر.ك :روح المعانى ، آلوسى، ج 27 - 28،ص‏2،مجمع البیان ، طبرسى، ج‏9،ص‏254،تبیان، طوسى، ج‏9،ص‏379،تفسیر شبر، ص‏486،تفسیر كشاف، زمخشرى، ج‏4،ص 394. 
22. روح المعانى، ج‏28-27،ص‏2. 
23. كشاف، ج‏4،ص‏394. 
24. التبیان، ج‏9،ص‏379. 
25. مجمع البیان، ج‏9،ص‏254. 
26. سوره ذاریات،آیه 4-2. 
27. تفسیر المیزان، ج‏18،ص‏369،كشاف، ج‏4،ص‏394. 
28. بحارالانوار، ج‏57،ص‏15. 
29. همان. 
30. بارور كردن گیاهان توسط بادها در قرآن نیز مطرح شده و ریاح لواقح نامیده شده اند، سوره حجر،آیه 22. 
31. بحارالانوار، ج‏57،ص 7و ج‏3،ص‏102. 
32. همان، ج‏3،ص‏119. 
33. همان، ج‏57،ص‏18. 
34. ادوارد، س، راجرز، اكولوژى انسانى و بهداشت، دیباچه مؤلف، ترجمه: دكتر سیاوش آگاه، چاپ اول، سال‏1348،مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعى. 
35. ر.ك: جمیز بابر و مایكل اسمیت، ماهیت سیاستگذارى خارجى، ترجمه دكتر سیف زاده، ص‏135،چاپ اول، سال‏1373،تهران، نشر قومس. 
36. همان، ص‏138-134. 
37. قانون، ابن سینا، كتاب اول، ترجمه عبدالرحمن شرفكندى (هه‏ژار)، چ: ششم، سروش، 1370،ص‏213. 
38. همان، ص‏213. 
39. همان. 
40. قانون در طب، كتاب اول، ص‏197. 
41. همان، ص‏214. 
42. همان، ص‏199. 
43. منتسكیو، روح القوانین، ص‏230. 
44. همان، ص‏233. 
45. همان، ص‏274. 
46. مقدمه ابن خلدون، ص‏86-82. 
47. همان، ص‏161. 
48. ر.ك: ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، شركت سهامى كتابهاى جیبى، چاپ سوم، 1358،ص‏297. 
49. سوره حج،آیه 62. 
50. التبیان فى تفسیرالقرآن، ج‏8،ص‏108. 
51. همان، ص‏239. 
52. سوره ق،آیه 7. 
53. سوره نمل،آیه 60. 
54. نثر طوسى، ص‏97. 
55. بحارالانوار، ج‏76،ص‏289،و ج‏73،ص«:94اربع یضئن الوجه: النظر الى الوجه الحسن، و النظر الى الماء الجارى، و النظر الى الخضرة و الكحل عندالنوم». 
56. تحف العقول «ابن شعبه» مترجم عطایى؛ بحار ج‏10، ص‏246 و ج‏59، ص 144و ج‏75،ص‏291و ج‏101،ص 45و با تعبیر «یجلون البصر» در ج‏76،ص‏291،الشوكانى، الفواید المجموعه، ص‏241. 
57. قال الشافعى: «اربعه تقوى البصر: الجلوس تجاه الكعبه، الكحل عندالنوم و النظر الى الخضره و تنظیف المجلس.» 
58. بحارالانوار، ج‏76،ص‏289. 
59. بحارالانوار، ج‏3،ص‏129. 
60. مكارم الاخلاق، ص‏176. 
61. وسائل الشیعه، ج‏16،ص‏513. 
62. وسایل الشیعه، ج 16،ص‏531. 
63. بحارالانوار، ج‏66،ص‏177. 
64. همان، ج‏73،ص‏147و ج‏62،ص‏299 با اندكى اختلاف. 
65. بحارالانوار، ج‏62،ص‏99. 
66. تمام نهج البلاغه، تحقیق و تنسیق: صادق الموسوى، بیروت، الذار الاسلامیه، 1414،ص 547.با اندكى تفاوت در الفاظ: بحارالانوار، ج‏66، ص‏176. 
67. بحارالانوار، ج‏62،ص‏324. 




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعبه 2 روانشناسی و... و آدرس sina95.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 248
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 10814
بازدید ماه : 248
بازدید کل : 1260896
تعداد مطالب : 2955
تعداد نظرات : 52
تعداد آنلاین : 1



RSS

Powered By
loxblog.Com